بخواب امشب كه شب تاريك و سرد است ميان برف و بوران حرف مرداست
نميخوابي برايم شبشكن باش به امواجم چو يك اژدرفكن باش
من آن آوارهي ليليپرستم درون شعلههايم مست مستم
مرا ميخواي يا شعر و غزل را مرا ميخواي يا عشق ازل را
مرا ميخواي يا ديوانگيها در اين آشفتگي بيگانگيها
دمي را با تو بودن مهربانيست بجان آسوده بودن زندگانيست
منه ديوانه در مرز جنونم اسير آسمان نيلگونم
مرا با عاشقيهايم رها كن مرا با خاطراتم آشنا كن
بيا با هم بمانيم بيبهانه بيا با هم بسوزيم عاشقانه
موضوعات مرتبط: 15 - مرز جنون، ،
برچسبها: